در یادمان بیژن هیرمن‌پور

توضیح: از آنجا که ضیق وقت، مانع طرح بعضی موارد در مراسم یادبود بیژن هیرمن‌پور — بتاریخ ششم اکتبر دو هزار و هیجده — گردیده است، بنابراین در زیر، تمامی آن‏ها بصورت نوشتاری و البتّه با اندکی حکّ و اصلاح خواهد آمد.

* * *

نزدیکی و ارتباط سیاسی ــ تئوریک من با بیژن، به دوران بعد از قیام بر می‏گردد و دیدار شخصی‏م، به سال‏های هفتاد و دو و سه مربوط می‏شود. دیداری که رفته رفته قوام پیدا کرده و منجر به رفت‏ و آمدها شده است.

راستش نمی‏دانم از کجا باید شروع کنم تا بتوانم بدرستی قامت سیاسی ــ تئوریک و شخصیتی بیژن را توضیح دهم، که در آن نه اغراق و بزرگ‏نمائی باشد و نه کمی و کاستی. یک جورهایی می‏شود با کمی و کاستی‏های‏ش کنار آمد، — اگر چه مهمّ است — امّا اغراق و بزرگ‏نمائی مشکل است. به این دلیل که بیژن با این‏‌دست موارد مشکل داشت و با شنیدن، و یا با خواندن نامه‏‌هایی هم‏چون تو بهترینی، انرژی‏زائی و امثالهم، به شدت ناراحت و اذیت می‏شد.

در هر صورت نمی‏دانم که از بیژنِ قبل از قیام و انتخاب آگاهانه و تعقل‏ش به آرمان کمونیستی و آن‏هم به‏‌عنوان یگانه آرمانِ رهائی بشریت بگویم، از ارتباطش با مسعود احمدزاده در تدوین و در تنظیم تئوری مبارزه مسلّحانه بگویم، از ایستادگی و مقاومت‏ش در برابر بازجویان و شکنجه‏ گران ساواک، از ساده زیستی‏ش و در این ‏میان و مهمّ‏تر از همۀ این‏ها از برخورد‌ِ سازنده و کمونیستی‌ا‏ش نسبت به مخالفین تئوریک ــ سیاسی و خلاصه از وسعت نظرش پیرامون لغزش‏های بعضی از زندانیان در مقابل بازجویان و شکنجه ‏گران شاه و… از کدام بگویم.

حقیقتاً که زمان می‏خواهد و مکان تا به یکایک آن‏ها پرداخته شود. امّا قبل از هر چیز، مایلم این‏ موضوع را با شما در میان بگذارم که وقتی دارم از بیژن می‏گویم، روشن است که تجریبات و ارزیابی‏های فردی من از وی می‏باشد و هم‏چنین برای من مسجّل است که نمی‏تواند حتما هم‏سو با تجارب و یا با برداشت‏های دیگران باشد. مطئمنم، کسانی جدا از مرزبندی‏های سیاسی ــ تئوریک با وی مرزبندی‏های رفتاری و شخصیتی هم داشتند، به همان دلیلی که بیژن با آنان داشت.

به ‏دنبال آن اضافه کنم که قصد بازخوانی و یا تکرار ارزش‏های سیاسی‌ِ بیژنِ قبل از قیام را ندارم. نوشته‌‏ها پیرامون او زیاد است و همچنین اخیراً در وصف‏ش زیاد گفته و نوشته شده است. بنابراین، بیژنِ قبل از قیام و دوران شاهنشاهی را می‏گذارم برای کسانیکه با وی جنگ و جدل‏های سیاسی ــ تئوریک و نشست و برخاست داشتند و سیاست مقاومت در برابر بازجویان و شکنجه‏ گران ساواک را سازمان دادند.

همانطور که در بالا گفتم، نوشته ‏های بسیار زیادی مربوط به فعالیت سیاسی ــ تئوریک بیژنِ قبل از قیام آمده و در حقیقت، کمتر به نقش بیژنِ بعد از قیام اشاره شده است. بر همین اساس آمده‌ام تا کمی از بیژنِ بعد از قیام بگویم. اگر چه قصد برشماری همه ‏جانبۀ جایگاه سیاسی ــ تئوریک او تا زمانی‏که بطور کامل با چفخا قطع رابطۀ سیاسی ــ سازمانی کرده است، که بی‌‏تردید بی‏دلیل هم نبوده را ندارم (البتّه می‏شود این‏ها را به شکل دیگری، در مکان‏ها و یا در ظرف‏های دیگری و در آینده توضیح داد)، ولی در اینجا مایلم تا بطور خلاصه و کلی بگویم که بیژن یکی از اعضای کلیدی و مهم، در پایه ریزی و شکل ‏گیری چریک‏های فدائی خلق ایرانِ بعد از غصب سازمان، توسط افراد سازش‏کار و تسلیم طلبی هم‏چون نگهدارها و کشتگرها بوده است.

بطور قطع نمی‏شود از تاریخ چریک‏های فدائی خلق‌ِ بعد از قیام صحبت کرد و از نقش کلیدی‏ش نگفت، نمی‏شود از نظرات چفخای آن‏ زمان حرف زد و بیژن را به حساب نیاورد، و هم‏چنین نمی‏شود ایرادات و یا نقدهایی که راجع به نظرات چفخای آن دوران بوده گفت و پای بیژن را از موضوعات خارج کرد، چرا که بیژن متعلق به همۀ این دوران بوده است.

شاید کسان و یا جریاناتی، عمداً و یا سهواً بخواهند، و یا این‏که دوست نداشته باشند، وقایع را بدرستی و آن‏چه را اتفاق افتاده بگویند، ولی به جرأت می‏توان گفت که شکل گیری دوبارۀ چفخا، و حتّی جان گیری مجدد چفخا بعد از انشعاب با آرخا، بر گردن بیژن بوده است. به عبارت روشن‏‌تر، اگر در سال پنجاه و هشت، نیمه کار به عهدۀ وی بوده، ولی نزدیک به یک‏دهه، تمامی کارِ سیاسی ــ تئوریک چفخا از آن بیژن است.

حرف زده و نوشته و بار دیگر جریان در هم ریخته و بی‌‏رمق را جمع و جور و رمق دار کرده است. بنابراین، لازم به تأکید است که بهمان دلیلی که تئوری مبارزه مسلّحانه با نام مسعود احمدزاده و پویان تنیده شده است، جان‏‌گیری دوبارۀ چفخا بعد از جدائی با چفخا ــ آرخا (که شدیداً با جدائی و انشعاب و آنهم بعنوان دو جریان مخالف بود)، با نظرات و با ارزیابی‏های سیاسی ــ تئوریک بیژن رقم خورده است.

در اینجا قصد بررسی درستی و یا نادرستی‏های سیاسی ــ تئوریک چفخای آن‏زمان نیست بلکه هدف‌ِ اصلی و همۀ حرف آن است که می‏بایست خودِ واقعه و نقش اصلی افراد، آن‏چه را که بودند و هستند، توضیح داد. حرف اصلی آن است که جابجائی اسم‏ها باید ممنوع اعلام و خیابان و پروندۀ تحریف وقایع بسته شود. بی‌تردید انتخاب و تداوم این روش‏ها و یا تقلیل جایگاهِ سیاسی ــ تئوریک بیژن و آن‏هم بعنوان «همکار»، که در اعلامیۀ «چریکهای فدائی خلق ایران» بتاریخ دوازدهم شهریور هزار و سیصد و نود و هفت آمده است، نه تنها غیر مسئولانه و توهین به عناصری که در چهارچوبۀ تئوری و نظرگاه بیژن مبارزه، دستگیر و شکنجه شدند و جان دادند، می‏باشد بلکه ضایعه و فاجعه‏‌بار است.

فکر می‏کنم باید سرراست حرف زد و ارزش‏ها و جایگاهِ سیاسی افراد را بدرستی به نسل‏های کنونی و بعدی منتقل نمود و از حکایت و از داستان هم بود و هم نبود فاصله گرفت. باید دانست که دفاع از ارزش‏های حقیقی افرادی هم‏چون بیژن، بمعنای دفاع از تاریخ سیاسیِ جریان پر افتخار‌ِ چفخا و هم‏چنین دفاع از ارزش‏ها و کارکردهای سیاسی‌ِ خودی‏ هم بحساب می‌آید. بر همین اساس و در چنین روز و موقعیتی درست ندیدم تا از اهمیّت و از جایگاه سیاسی ــ تئوریک بیژن که نقش بزرگی در سمت و سو دادن و هدایت ده‏ها مثل من داشته است نگویم و یا این‏که آگاهانه بخواهم از کنارش ردّ شوم.

حقیقتاً بحث شخصیت سازی نیست، بلکه شخصیت شناسی افرادی مثل بیژن است، بیژنی که بنطر من عنصری بوده برای شناساندن دیگران، و اگر نگویم برای همه ولی و به جرأت می‏توانم بگویم، که نردبان و سکویی بوده برای بالا رفتن و پریدن بعضی‏ها، بیژنی که از خود نوشته‌‏هایی هم‏چون:

  • سیزده یاداشت از کتاب مسعود احمدزاده (مبارزه مسلّحانه هم استراتژیک، هم تاکتیک)
  • مقدمه‌‏ای بر چاپ جدید کتاب م. م. ه. ا. ه. ت، در سال پنجاه و هشت

و به اضافه

  • مصاحبه با رفیق اشرف دهقانی
  • ﺗﺤﻠﻴﻠﻲ از ﻣﺎﻫﻴﺖ ﻗﺪرت دوﻟﺘﻲ ﭘﺲ از ﻗﻴﺎم ﺑﻬﻤﻦ!
  • سازش طبقاتی زیر پوشش مبارزه ضدّ امپریالیستی
  • مصاحبه عاطفه گرگین با چریک‏های فدائی خلق ایران (فصلی در گلسرخ شمارۀ هفت)
  • شرایط کنونی و وظایف ما
  • طرح برنامه
  • شعارهای ما
  • نقدی بر دیدگاه‏های کومله (سازمان انقلابی زحمت‏کشان ایران)
  • پیام اشرف دهقانی به خلق‏های قهرمان ایران
  • کارنامه سه سال «کار آرام سیاسی (مبارزه مسلّحانه و اپورتونیستها «جلد دوّم»)
  • پیام چریک‏های فدائی خلق ایران به هواداران سازمان در خارج از کشور
  • موضع ما در قبال مسئله ملّی در ایران بطور کلی و در کردستان بطور مشخص
  • بورژوازی لیبرال
  • تحلیل طبقاتی جامعه یا مخدوش کردن صف حلق
  • ﭼﻪ ﻧﻴﺎزی ﻣﺠاهدین را ﺑﻪ ﻣﺮﺗﺠﻊ ﻧﺎﻣﻴﺪن ﮐﻤﻮﻧﻴﺴﺘﻬﺎ وا ﻣﻴﺪارد؟
  • نقدی بر دیدگاه‏های سازمان مجاهدین
  • شیوه برخورد کومله در مبارزۀ ایدئولوژیک
  • کومله و «مارکسیسم انقلابی»
  • اقلیت در تدارک قیام
  • خرده بورژوازی و نقش آن در انقلاب
  • سازمان مجاهدین در فاز جدید
  • مجاهدین و «انقلاب ایدئولوژیک»!

و… بر جای گذاشته است.

اشاره کردم که نمی‏خواهم به طور همه جانبه پیرامون این موضوع حرف بزنم. آمده‌ام تا کمی از جایگاهِ حقیقی و از کارکردهای نظری‏ش، از نقش‏ش در سر و سامان دادن به افکار مدافعین تئوری مبارزۀ مسلحانه، از نگاه‏ش نسبت به محیط، از متانت‏ش با رقیبانِ سیاسی ــ تئوریک، از مدارایش، و در حقیقت از تأثیرگذاری‏ش بر روی خودم، صحبت کنم. در دوره‌ای که با مشکلات متفاوت رو‌در‌رو شدم و او مانع‏ افتادن من شد، و نه در دوره‌ای بلکه تا آخرین لحظۀ مرگش، از من، بیشتر از خودش مراقبت کرده است.

آمده‌ام تا بگویم که بیش از اندازه به مردم، و به انقلاب عشق می‏ورزید و با تمام وجود بر این باور بود که می‏بایست با مردم سر‌راست حرف زد و صادق بود ؛ آمده‌ام بگویم که بیش از اندازه به نظرات دیگران گوش می‏داد، و بیش از اندازه درِ خانه‌‏اش به روی من و ده‏ها تن دیگر و حتّی برای کسانیکه سر پناهی نداشتند باز بود . بقول یکی از دوستانم که می‏گفت، اولین باری که پا گذاشتم توی خانه‌اش، فکر کردم که پا گذاشتم به خانه خودم، و انگار خانوادۀ از دست رفته و گم‏شده‌ام را پیدا کردم. راحت بودی چون راحت‏ت می‏گذاشتند. گرمی خانه و دوست‏ داشتن‏ش به رفقا و دوستان، فضای ماندن و گفتمان بیش‏تر با وی را فراهم می‏کرد.

البتّه و در این زمینه باید بگویم که نمی‏شود از بیژن گفت و از همسر عزیز و نازنین‏ش (شهین) حرفی نزد. شهینی که با تمام وجود و با عشق و علاقه، و با انسانیت تمام و تا آخرین لحظه از وی مراقبت کرد که به حق قابل احترام و ستایش است.

نمی‏شود در این زمینه از بیژن گفت و از اسم آرش دوست داشتنی‏ش صرف‏نظر کرد که شدیداً شیفته‏‌اش بود و نه صرفاً بعنوان پدر، بلکه بعنوان یک دوست و یار در سر و سامان دادن زندگی‏ش نقش بسیار زیادی بازی کرده است. عشق پدری داد و محبت پسری را گرفت. رابطۀ پُر‌بار و زنده ‏ای با آرش برقرار کرده و بی‏‌دلیل هم نبود که بیژن دائماً بمن می‏گفت «شانس آورده‌ام که این پسر گیرمان افتاده، اگر آرش را نداشتم کارم زار بود». بی‌تردید اشاره این نوع مسائل از جانب من، نه صرفاً خاطره گوئی و یا برانگیختن احساساتِ بعد از مرگ، بلکه بیانگر ارتباط صحیح و انسانی بین پدر و پسر است. حسّ و ارتباطی که دو طرفه بوده و یکی بدون دیگری ناکامل می‏شد. هم‏چنین و به جرأت می‏توانم بگویم که چنین رابطه‌ای برای من جذاب بوده و فکر می‏کنم وقتی چنین وضعیتی در جمعی، در محیطی و یا در خانواده‌ای حاکم است یعنی در آن سلامتی رابطه و سرزندگی‏ است. بنابراین معلوم است که هر کسی وارد چنین محیط و فضایی می‏شود از آن لذت می‏برد. عشق و صفای این خانواده را می‏شد در گرمی و در مهمان‏‌نوازی‏های‏شان دید که باید بگویم بیژن نه همۀ آن، بلکه نیمۀ آنرا تشکیل می‏داد. مصداق این حرف من را می‏شود در اکثر نوشته‌هایی که اخیراً در یادبود وی نوشته شده است، به عینه دید. یعنی این موضوع، از بر‌جستگی خاصی برای همه برخوردار بوده است. در هر صورت و من حیث ‏المجموع فرهنگِ دوست داشتن، راحتی، صمیمت و محبت در خانۀ بیژن حاکم بود.

در کنار همۀ این‏ها، بیژن کمتر ناظر بی‏طرف بوده است. در هر زمینه‌ای ایرادی می‏دید، حرف می‏زد و نظر می‏داد. می‌‏شنید و به دل نمی‌‏گرفت. پشت سر‌ِ کسی حرف نمی‏زد و چنان‏چه بحث سیاسی، اختلاف عقیدتی و یا برنامه‌ای با کسی داشت، پنهان‏ش نمی‏کرد. در کنار این‏ها باید بگویم به‏‌همان میزانی که صراحت در طرح و بازگوئی ایرادات داشت، به‌‏همان میزان هم از کسانیکه پشت سر حرف می‏زدند، ناراحت می‏شد. همواره تأکیدش بر این بود که می‏بایست، حرف را ر‌و‌در‌رو زد. چرا که سالمی رابطه را، در رو‌در‌رو حرف زدن می‏دید. این را بویژه در بحث‏های سیاسی‏ش نشان می‏داد. صراحت عجیبی داشت و طبعاً یکسری‌ها از این‏همه صراحت خوش‏شان نمی‏آمد که همین، منجر به کِدِری و یا قطع رابطۀ شخصی بعضی‌ها با وی هم شده است.

در بحث‏ها و بویژه در بحث‏های سیاسی توهین نمی‏کرد، پاپوش نمی‏‌ساخت و برای اثبات نظرات خودش استدلال می‏آورد و از دیوار اتهامات و انگ‏ زدن به‏ دیگران بالا نمی‏رفت. چیزی که ما بسیار با آن‏ها در خارج از کشور روبروئیم و به مرض ناعلاج‌ِ بعضی افراد و جریانات تبدیل شده است. ولی بیژن با همۀ آن‏ها بیگانه بود و این روش‏ها را کمونیستی و سازنده نمی‏دانست. به این دلیل که دچار فقر استدلال نبود، به این دلیل که مدافع انتقادِ سازنده و کمونیستی بود و این را در «شرایط کنونی و وظایف ما» بدین‏گونه گفته است: «نباید اجازه دهیم که هتاکی و فحاشی جای انتقاد، و پُرگوئی‏های روشن‏فکرانه، جای عمل انقلابی و منافع تنگ گروهی، جای مصالح کلّ جنبش را در برخوردِ بین نیروها بگیر».

بی‌‏تردید نگاهِ بیژن به‏ یک حوزه خلاصه نمی‏شد و به دنبال آن از نگاهِ انتقادی بسیار بالائی نسبت به کارکردِ جریانی که به آن تعلق داشت برخوردار بود . و باز هم در همان نوشته می‏گوید: «اگر ما از لحاظ تئوریک مسئله حاکمیت را حلّ کردیم و شعارهای مشخص عمل را نیز مطرح کردیم، متأسفانه در تحقق آن‏ها اقدامی نکردیم و فقدان پراتیک باعث آن می‏شود که نتوانیم بروشنی نارسائی‏های تئوری گذشته خود را دریابیم».

براستی که بیژن از چنین خصائلی برخوردار بود و به شدت مخالف بی‌‏برنامگی و ندانم‏ کاری‏ها بود و، تحت هیچ شرایطی، مدافع و مبلغ قطع رابطه فردی و بویژه سیاسی ــ سازمانی نبود. وی مدافع کار سیاسی و جمعی بود و همواره و همواره، تأکیدش بر آن بوده است‏ که انجامِ کار سیاسی به هر میزانی بهتر از انجام ندادن‏ش است.

به نظرات‏ش ایراد می‏گرفتند که جواب‏گو نیست. پاسخ‏ش این بود که اگر هر کسی به هر آن‏چه که که اعتقاد دارد عمل میکرد، چپ ما به چنین حال و روزی نمی‌افتاد. دائماً تأکیدش بر این بود که من نمی‏گویم همۀ حرف من درست است، بلکه می‏گویم باید کار و عمل کرد. می‏گویم باید این دو را به ‏موازات هم به پیش بُرد. می‏گویم اگر کسی معتقد به شوراست، سندیکاست، مجامع کارگری‏ست، حزب است و یا جنگ روستائی و شهری، بنابراین انجامش دهد. یعنی این‏که اگر همۀ این‏ها عمل شود، ما، یعنی چپ ما دیگر غمی نخواهد داشت. آن‏وقت است که می‏توانیم بگوئیم، شورای‏مان را داریم، سندیکای‏مان را داریم، مجامع کارگری، دسته‌‏های شهری و روستائی مان را داریم و معلوم است که در این صورت صدها گام، جلوتر از موقعیت فعلی خواهیم بود.

خلاصه نگاه‏ش از منافع سازمانی و کل جنبش، و هم‏چنین از اتّحاد به‏‌گونه‌ای دیگر بود. و من مایلم با این نقل و قول از بیژن که در طرح برنامه آمده است، صحبت‏هایم را خاتمه بدهم:

«ما بخوبی به این امر واقفیم که مبارزه مسلّحانه توسط ما و حتّی صرفاً توسط نیروهای کمونیست صورت نمی‌گیرد. امروز بخش بزرگی از مبارزه مسلّحانه علیه امپریالیسم، توسط نیروهای غیر کمونیست انجام می‏‌پذیرد. ما ضمن استقبال از مبارزه این نیروها در صدد یافتن شیوه‏‌های اتّحاد عمل و تأثیرگذاری متقابل جهت عمق و وسعت بخشیدن به مبارزه کل خلق هستیم».

بنابراین ارزشِ حقیقی و همه جانبۀ بیژن را باید در چنین نگاهِ وسیع و همه جانبه ‏اش، و آن‏هم خارج از منفعت سازمانی ــ گروهی، در مقاومت‏ش، در عقب ننشستن‏ش در گره‌‏گاه‏های تاریخی ــ سیاسی و مهمتر از همۀ این‏ها با حمل همۀ محدودیت‏های حرکتی که داشت، دید، محدودیت‏هایی که به یقین باید گفت باعث تخلیۀ انرژی‏های سیاسی و سر زندگی می‏شود. امّا بیژن با آگاهی تمام، با همۀ آن‏ها کنار آمد و ایستاد و پس‏شان زد.

پاریس،
۶ اکتبر ۲۰۱۸
۱۴ مهرماه ۱۳۹۷

منبع: پیوند به ‌سایت تريبون شما