نقدی بر مقاله «‏فلسطین، دولت و انقلاب»‏ ‏

نمایش متن در قالب PDF
‏توضیح: نوشته‌حاضر نقدی منتشر نشده از بیژن هیرمن‌پور به تاریخ اول ماه مه ۱۹۸۹ برابر با ۱۱ اردیبهشت ۱۳۶۸ بر مقاله «‏فلسطین: دولت و انقلاب»‏ مندرج در «‏پیام فدایی-دوره اول»‏ ‏! شماره ۲۳ ارگان چریکهای فدایی خلق مورخ ۲۳ آذر ۱۳۶۷ است.

دوست عزیز،

بدنبال صحبت تلفنی، نظر خودم را در مورد شکل و طرز بیان مقاله فلسطین برایتان میفرستم. ولی اینکه بطور منظم و سیستماتیک راجع به مقاله‌های پیام فدایی اظهار نظر کنم را فعلاً موکول میکنم به دیدار حضوری و قرار و مدار مشخص، زیرا بیم آن دارم که بدون مشخص کردن حدود و ثغورِ کار بار دیگر رابطه زشت گذشته احیاء گردد، رابطه‌ای که تا حدود زیادی به تحکیم موضع بدترین شکل اپورتونیسم که همچون موریانه تمام تار و پود سازمان را جوید و از بین برد، کمک کرد.

اول ماه می ۱۹۸۹

هواداران سابق

* * *

نویسنده مقاله اصولاً متوجه پیچیدگیهای جنبش فلسطین نیست و درست به سیاق تروتسکیست‌ها که برای جنبش‌های تمام دنیا یک نسخه آماده دارند خیال می‌کند که نسخه آماده‌ای برای این جنبش وجود دارد، بدون آنکه حتی سعی در ارائه آن بنماید.

البته تذکرات ما را بهیچوجه نباید بیشتر از ایراد‌گیری به شکل و طرز بیان این مقاله چیز دیگری تلقی کرد. نمیتوان در انتقاد از این مقاله وارد تحلیل جدی از جنبش فلسطین شد، زیرا این امور در این مقاله مطرح نشده‌اند. پس ما صرفاً به «‏ایراد گیریهای»‏ شکلی پرداخته‌ایم.

صفحه ۲ ستون ۱ سطر ۶

اصطلاح «‏محافل مختلف معلوم‌الحال»‏ از لحاظ تحلیل رویداد خیلی بد انتخاب شده، ولی اگر بنا بر طفره رفتن از تحلیل باشد انتخاب خوبی است. اتفاقا باید «‏حالِ»‏ این «‏محافل مختلف»‏ را «‏معلوم»‏ کرد و نشان داد که چه کسانی هستند و به چه انگیزه‌هایی از این تصمیم هواداری کردند نه آنکه حال آنها را معلوم فرض گرفت. واقعیت آن است که اعلان تصمیم شورای مقاومت فلسطین واقعاً از طرف «‏محافل مختلف»‏ و خیلی متفاوت با یکدیگر «‏هواداری»‏ شد. از یکسو دولتهای اروپائی آنرا گام مهمی در جهت حل مسئله فلسطین تلقی کردند و از سوی دیگر خود مردم فلسطین چه در سرزمینهای اشغالی و چه خارج از آن استقبال وسیعی از آن نمودند و این واقعیتی است که نمیتوان نادیده گرفت ؛ میماند تحلیل آن و نشان دادن آنکه این استقبال چه انگیزه‌هایی داشته.

خلاصه قضیه را نباید با اینجور عبارات کلی پا در هوا نگه داشت.

صفحه ۲، ستون ۱ سطر ۲۲

این دقیقاً سؤالی است که تحلیل ما باید آخر به آن جواب دهد، نه آنکه آنرا برای مخاطبانِ نامعلوم مطرح کند و بگذرد. مطلب دیگر در مورد نبودن حدود و ثغور و ماهیت این دولت، تا آنجا که به طراحان این طرح مربوط میشود، نه تنها عیب آن نیست بلکه حسن بزرگ آن بحساب می‌آید. زیرا به این ترتیب حول یک امر مبهم که از هر زمینه قابلیت کش دادن و تفسیرهای گوناگون دارد میتوان گرایشهای مختلف را گرد آورد، همانطور که گرد آوردند و خیلی از سازمانهای باصطلاح افراطی فلسطین نیز نتوانستند با قاطعیت آنرا رد کنند. پس تحلیل باید از یکسو توضیح دهد که چرا این دو امر در بیانیه مبهم گذاشته شده و بعد نشان دهد که چه تفسیرهایی میتوان از این امر مبهم کرد و آنها را با شرایط عینی سنجید و آنگاه در قبال آن تفسیرهای گوناگون بعنوان یک سازمان پرولتری موضع مستقل خود را اعلام نمود.

صفحه ۲، ستون ۲، سطر ۳

نویسنده درباره قطعنامه قضاوت می‌کند بدون آنکه کاملاً متن آنرا در ذهن داشته باشد، اینگونه اظهار‌نظرها را باید حتماً هر بار پس از مراجعه دقیق به متن اصلی و با استناد به مصوبات قبلی سازمان ملل درباره مسئله فلسطین و در چارچوب مجموعه این مصوبات مورد قضاوت قرار داد. سازمان ملل، در آغاز کار، تقسیم فلسطین به دو کشور را به رسمیت شناخته است. سایر قطعنامه‌های سازمان ملل را باید در پرتو این قطعنامه اولیه نگاه کرد و زاویه تفاوتها را نشان داد و خلاصه مستند حرف زد و میتوان این را هم نشان داد که این مصوبات اصولاً بعلت عدم ضمانت اجرا نمیتوانند نقش چندانی داشته باشند، ولی نباید آنها را به این شکل فرمالیستی و به سبک و تبلیغات دولتی خلاصه و رد نمود.

صفحه ۲، ستون ۳، سطر ۱۷

بنظر ما اینگونه حرف زدن در یک مقاله تحلیلی کار درستی نیست. ما الآن در مقام دفاع از عرفات بر‌می‌آئیم تا ببینیم در مقابل چنین ادعایی چه چیزهایی برای گفتن دارد.

او ممکن است به شما بگوید که: من به «‏الطاف»‏ رویزیونیست‌ها و امپریالیستها به تنهایی چشم ندوخته‌ام، من الآن ۲۴ سال است که مبارزه مسلحانه می‌کنم و بیش از یکسال است که قیام مردم فلسطین را در سرزمین اشغالی سازماندهی نموده‌ام و به اتکاء آن مبارزه و این قیام امروز خواهان مذاکره هستم و درست بدلیل همین نفوذ در میان فلسطینی‌هاست که امپریالیستها و رویزیونیستها ناچار مرا به حساب آورده و با من مذاکره می‌کنند. ثانیاً کسی که الفباء سیاست بین‌المللی امروز را بداند، به سادگی می‌فهمد که نمیتوان راجع به آنچه در اسرائیل و فلسطین می‌گذرد صحبت کرد بدون آکه با امپریالیستها و رویزیونیستها وارد مذاکرده شد. وقتی ما میگوئیم (یعنی عرفات میگوید) آمریکا بیاید پای مذاکره، این حرف از آن تحلیل ما ناشی میشود که اسرائیل را جز عروسکی در دست آمریکا نمیدانیم. ما در واقع طرف اصلی را مخاطب قرار داده‌ایم نه آنکه بدامان امپریالیستها آویخته باشیم.

در مقابل چنین دفاعیه‌ای از طرف عرفات، این تحلیل چه میگوید؟

اگر پیشتر برویم و با حدت و شدت بیشتری اتهامات سازمانهای چپی فلسطینی را تکرار کنیم، او به ما خواهد گفت اگر ما با آمریکا وارد صحبت شده‌ایم آنها از حافظ اسد و خمینی دستور می‌گیرند.

پس باید عمیق‌تر از این با قضیه برخورد کرد، باید همه این دلائل را تحلیل نمود. میشود نشان داد که راهی که از سوی ساف (سازمان آزادیبخش فلسطین) در پیش گرفته شده راه درستی نیست و به هدف آزادی خلق فلسطین منجر نمیشود. ولی این کار را نه صرفاً با نقد وسایلی که سازمان آزادیبخش بکار گرفته، بلکه با نقد تمام اوضاع و احوال و شرایط سیاسی-اجتماعی و مخصوصاً امکانات بالقوه و بالفعل جنبش خلق فلسطین صورت داد. مثلاً میتوان نشان داد که جنبش اعتراضی یکسال و نیم اخیر قابلیت تعمیق بیشتر داشته است که از آن بهره‌برداری نشده ؛ میتوان نشان داد که وسایل دیگری برای فشار آوردن به سازمان ملل و حامیان اسرائیل وجود دارد.

و بالاخره باید صراحتاً گفت که آیا با وضعیت موجود و امکانات بالقوه و چشم‌انداز آینده میتوان خواهان چه حکومتی و چه سرزمینی برای فلسطینی‌ها بود؟ و آنگاه با توجه به این دید و این بینش از مسیری که امروز سازمان آزادیبخش فلسطین در پیش گرفته انتقاد کرد ولی در عین حال باید بتوانیم نشان دهیم که پایگاه این سازمان و تهیه‌کنندگان بیانیه استقلال در میان مردم فلسطین چه قشرها و طبقاتی هستند و راه‌حلهای دیگران چیست؟ و ابزار آنها برای رسیدن به هدفهایشان کدامست؟

مخصوصاً باید از تکیه بر صرفاً شیوه مبارزه و هدف کلی از بین بردن اسرائیل در این مورد احتراز نمود. زیرا اگر فقط بگوئیم ما خواهان مبارزه مسلحانه تا نابودی اسرائیل هستیم و توضیح بیشتری ندهیم عملاً با افرادی همصدا شده‌ایم که شاید از بردن نامشان نیز شرم داشته باشیم.

صفحه ۳، ستون ۱، سطر ۶

میبایست عین آن مطلب در اینجا ذکر میشد تا ببینیم آیا واقعاً میتوان گفت که عملاً چنین نتیجه بزرگی از آن حاصل میشود؟

صفحه ۳، ستون ۱، ۸ سطر به آخر

نیروهایی که استقبال کردند «‏همه»‏ هم «‏آن طرف صف»‏ نبودند!

صفحه ۳، ستون ۲، سطر ۱۲

اصولاً باید از این استدلال که چون غربیها هواداری از این طرح کرده‌اند پس باید طرحی امپریالیستی و بد باشد منصرف شد، زیرا در سال ۷۵ (۱۹۷۵) نیز همه غربیها با طرح خروج آمریکا از ویتنام موافق بودند و نمیشود گفت که آن یک طرح امپریالیستی بود. در شرایط خاص ممکن است امپریالیستها ناگزیر به پذیرش راه‌حلهایی باشند که نتوان پسوند «‏امپریالیستی»‏ را به آن اضافه کرد.

صفحه ۳، ستون ۲، ۱۰ سطر به آخر

با چه هدفی؟ این مطلب ذکر نشده، در حالیکه مسئله اساسی در همین جاست.

صفحه ۳، ستون ۳، سطر ۱۶

این اهداف انقلابی کدامند؟ باید آنرا مشخصاً گفت.

صفحه ۵، ستون اول، سطر ۱

این درست شد. هدف جنبش فلسطین باز‌گرداندن سرزمین و حکومتی بر‌اساس منافع ملی است. اگر چنین باشد کجای این هدف انقلابی است؟

ممکن است گفته شود که جنبش ملی در مقابل سلطه امپریالیستی، خود‌بخود جنبشی انقلابی است که البته دفاع از آن آسان نیست. ولی هر‌گاه بخواهیم در گفته خود محکم باشیم باید بدرون جنبش ملی برویم و عناصر تشکیل دهنده این جنبش ملی را از یکدیگر باز‌شناسیم و نیروی هژمونیک جنبش را تشخیص دهیم و آنگاه مشخصاً راجع به ماهیت انقلابی آن قضاوت کنیم.

صحبت از اسرائیل بدون تشخیص طبقات، نه در درون جامعه اسرائیل و نه در درون جامعه فلسطین، کاری است که اگر «‏مارکسیستها»‏ هم می‌کنند به این دلیل است که در این زمینه نیز مانند بسیاری از زمینه‌های دیگر بدنبال نیروها و تحلیل‌های بورژوایی افتاده‌اند.

صفحه ۵، ستون ۲، ۸ سطر به آخر

ولی باید تذکر داد که همین روشن نبودن پاسخ سؤالات تا حد زیادی ماهیت دولت مورد نظر را روشن می‌کند. وانگهی باید دید که چه نیروهایی در درون سازمان آزادیبخش فلسطین و خارج از آن در میان فلسطینی‌ها از آن حمایت می‌کنند و آن نیروها خود چه پایگاه طبقاتی دارند و با توجه به این تحلیل‌ها سعی کرد آنچه را که آنها به سکوت برگزار می‌کنند تا حدی روشن نمود. آیا در شرایط کنونی سازمان آزادیبخش میتوانست روشن‌تر از این راجع به دولت آینده نظر دهد و باز موافقت و یا سکوت خیرخواهانه بیشتر سازمانهای فلسطینی و شخصیت‌ها و نیروهای خارج از آن را با خود داشته باشد؟

صفحه ۶، ستون ۱، سطر ۱۲

نباید نا‌دیده گرفت که سازمان آزادیبخش فلسطین خود تا حد زیادی فعالانه در سازماندهی این قیام دست دارد و نباید نقش آنرا نا‌دیده گرفت. همین مردم «‏قهرمان»‏ اکثراً تصویر یاسر عرفاتِ طبق این تحلیل، سازشکار و شاید خائن را در دست دارند. این را باید شناخت، قبول کرد و در تحلیل به‌حساب آورد و این به‌حساب آوردن را نیز نباید تجلیل یا تکریم از عرفات دانست.

صفحه ۶، ستون ۱، ۳ سطر به آخر

آیا نویسنده مقاله میتواند لااقل بطور‌کلی بگوید که در حال حاضر به‌چه روشهایی و به کمک چه کسانی و با چه شعارهایی میتوان جنبش مردم فلسطین را «‏تعمیق و هدایت کرد»‏ ‏؟

صفحه ۶، ستون ۲، ۶ سطر به آخر

در اینجا مصادره به مطلوب شده است. نویسنده مقاله می‌بایست ثابت میکرد که اعلان دولت فلسطین صرفاً برای «‏فریب»‏ مردم فلسطین بوده، ولی در این زمینه هیچ تلاشی نکرد و در آخر آنرا فرض گرفت و این روش در سراسر مقاله بچشم میخورد که اموری که باید ثابت شوند فرض گرفته شده‌اند. در نتیجه، مقاله بیشتر به گفتارهای تبلیغاتی رادیوهای دولتهای منطقه شبیه شده تا به یک تحلیل مارکسیستی و موضع‌گیری در مقابل امری که در هر صورت لااقل در جنبش فلسطین واقعه مهمی است.

صفحه ۶، ستون ۳، سطر ۱ زیرنویس

اگر میتوان چرا نکرده‌اید؟ اینکار حتماً لازم است. حتما بکنید و تا آن موضوع ثابت نشود نمیتوان در مورد دولت فلسطین موضع درست و اصولی گرفت. کاری را که میتوانید حتماً بکنید.

صفحه ۷، ستون ۲، سطر ۱۲

باید نشان داد که علاوه بر امپریالیستها و رویزیونیستها در میان فلسطینی‌ها چه نیروهایی حامی این طرح هستند. اینگونه بطور مکانیکی همه چیز را به امپریالیستها و رویزیونیستها نسبت دادن باعث بی‌اعتباری میشود.

صفحه ۷، ستون ۳، سطر ۱۱

در اینجا مشخصاً باید گفت که از نظر شما چه نیروهایی در جنبش فلسطین سازشکار و چه نیروهایی «‏انقلابی و رادیکال»‏ هستند. ما مشخص تر حرف میزنیم و هر نیرو را با یک اسم می‌شناسانیم و شما بگوئيد «‏رادیکال»‏ است یا «‏سازشکار»‏ ‏: جنبش حواتمه، جبرئیل، ابو‌‌موسی، جهاد اسلامی، یاسر عرفات، ابو نضال، ابوالعباس و غیره… باید اینها را روشن کرد والّا کلی گفتن موضوع را حل نمی‌کند. وضعیت جنبش فلسطین در حال حاضر خیلی پیچیده‌تر از اینهاست.

صفحه ۷، ستون ۳، سطور ۱۵، ۱۶ و ۱۷

این نیروهای کمونیست کدامند؟

صفحه ۷، ستون ۳، سطور ۱۸ و ۱۹

آیا در رهبری ساف «‏نیروهای کمونیست»‏ وجود ندارد؟ و آیا سر‌سخت‌ترین مخالفان این طرح در بیرون از ساف هواداران جمهوری اسلامی و سوریه نیستند؟ باید بیشتر مو‌شکافی کرد. برخوردهای قالبی هر جا جایش باشد در اینجا نیست.

صفحه ۸، ستون ۱، سطر ۹

شخص یاسر عرفات ‪"بدنبال نمدی برای کلاه خود است “یا نیروهایی دنبال او هستند. اگر چنین است این نیروها کدامند؟ و اگر صرفاً شخصی است و به یاسر عرفات مربوط میشود باید بیشتر از این تصریح کرد.

صفحه ۹، ستون ۱، سطر ۱۰ و ۱۱

این مطلبی نیست که در «‏پایان»‏ و بطور گذری باید به آن پرداخت. ترکیب طبقاتی اسرائیل و فلسطینی‌ها باید نقطه عزیمت یک تحلیل مارکسیستی باشد. در تمام این مقاله هیچ صحبتی از خواستهای این طبقات در جامعه اسرائیل نشده و هیچ اشاره ای نیز به جنبش صلح خواهی در اسرائیل نشده و هیچ اشاره‌ای نیز به جنبش صلح‌خواهی در اسرائیل نشده. ممکن است همه آنها «‏دروغگو و فریبکار و امپریالیست»‏ باشند ولی باید گفت و نشان داد.

صفحه ۹، ستون ۱، ۳ سطر به آخر

این درست است که بیشتر مردم اسرائیل را زحمتکشان تشکیل میدهند، ولی در هر‌حال این زحمتکشان خانه و زمین «‏خلق در زنجیر»‏ را فعلاً در اشغال دارند. چه راه حلی برای این مشکلی به این بغرنجی میتوان پیشنهاد کرد؟

صفحه ۹، ستون ۳، ۶ سطر به آخر

این پارگراف آخر با سایر قسمتهای مقاله رابطه ارگانیک ندارد.

خلاصه، اگر بخواهیم نظر خود را درباره این مقاله بگوئیم این است که این مقاله نیز مانند تمام مقالات «‏پیام فدایی»‏ ‏ فاقد انسجام، فاقد دید روشن و فاقد استدلالها و تحلیل‌های همه‌جانبه است. ممکن است موضع‌گیری آن در بعضی موارد درست باشد ولی بهیچوجه قادر نیست این موضع‌گیری را از لحاظ اصولی توضیح دهد.