این مقاله در جلد سوم «بر ما چه گذشت؟» آمده است و ظاهراً تنها مقاله از بیژن هیرمنپور در این جلد از کتاب است.
ما با اين رفيق بهيچوجه بر سر اين مسئله وارد مبارزه ايدئولوژيک نمیشويم. کمترين دليلش هم آن است که بقول خودش وی نظرات ما را بطور همه جانبه بررسی نکرده است.
مثلاً وقتی میگويد نظرات ما با جوهر نظرات رفيق مسعود همخوانی ندارد، به نظر ما بطور فرصت طلبانه ضمن آنکه میخواهد باز از همان تاکتيک معروف «اينها مسعود را رد کردهاند» برعليه نظرات ما نزد هواداران ساده استفاده کند، در عين حال شهامت آن را ندارد که خود فعالانه با نظرات رفيق مسعود بر خورد نمايد تا هواداران بفهمند که اين اوست که مسعود را ردّ کرده است والا کسی که نمیخواهد نظرات رفيق مسعود را در اين مورد بشکافد و اختلافش را با نظر ما نشان دهد اگر جز برای استفاده عوام فريبانه نباشد، به چه دليل حرف خود را با اين جمله شروع کند.
ما صادقانه به رفيق وريا میگوئيم دوران اينگونه مبارزات ايدئولوژيک گذشته و او ديگر نبايد سعی کند خودش را پشت سر رفيق مسعود پنهان کند و به رفقای رفيق کاظم (وريا) نيز توسعه [توصیه] میکنيم که مصرّانه از او بخواهند حرف خودش را بزند، نه آنکه اين و آن را پيش بياندازد.
ما هم ميتوانستيم بگوئيم وقتی که رفيق وريا می نويسد:
«اصلاحات سياسی و اقتصادی به منظور تکامل آزاد وسيع و سريع مبارزه طبقاتی تمام آن چيزيست که پرولتاريا میتواند از يک انقلاب دمکراتيک توقع داشته باشد»،
عيناً از برنامه حزب کمونيست کومهله و سازمان اتحاد مبارزان کمونيست اخذ شده، و آنوقت بگوئيم او هم مانند کوموله در فکر انقلاب نيست، بلکه با اين همه مرثيه خوانيها میخواهد اصلاحات را به جای انقلاب جا بزند و به اين ترتيب با نشان دادن اين شباهت سطحی بين رفيق کاظم (وريا) و کومهله احتمالاً پاره ای از هواداران سطحی را موقتاً بر وی میشورانديم که حالا ديگر برای ما کوموله ای شده است ولی با اين سبک، مبارزه ايدئولوژيک را نمیشود پيش برد.
به همين دليل هم ما تا وقتی رفيق کاظم (وريا)، اوّلاً، بطور همه جانبه، نظرات ما را در اين مورد مورد بررسی قرار ندهد و ثانياً، از آن مهمتر «بطور همه جانبه» نظر خود را هم توضيح ندهد با وی در اين زمينه وارد مبارزه ايدئولوژيک نمیتوانيم بشويم.
مثلاً از اين نوشته رفيق کاظم (وريا) حتی نمیتوان با اطمينان گفت که به نظر او مرحله انقلاب، بورژوا- دمکراتيک است يا سوسياليستی؟ و درهر مورد چرا؟
او حتی آن قسمت از نظرات ما را که در کتاب «درباره تئوری مبارزه مسلحانه» مورد انتقاد قرار میدهد، عيناً نقل نمیکند تا بخودی خود معلوم شود که بهيچوجه آن مطالب اين معناهايی را که رفيق کاظم (وريا) به آن بار کرده نمیداده، و رفيق کاظم (وريا) حق ندارد هر وقت مارکسيستی به نيروهای مولده اشاره کرد، فوری و نفهميده خوشحالی کند، که آی! او هم هوادار نيروهای مولّده و اکونوميست شده. رفيق کاظم (وريا) نبايد به اين زودی با سِلاح مبارزه طبقاتی به جنگ ما بيايد و خودش را به اين دليل که هوادار مبارزه طبقاتی است پرولتاريا و ما را به اين دليل که از نيروهای مولده صحبت میکنيم، بورژوازی معرفی نمايد.
اتفاقاً صِرف خواستن مبارزه طبقاتی دليل اين نيست که ما پرولتاريا هستيم. بورژوازی، مبارزه طبقاتی و قواعد آن را به خوبی میشناسد و اساساً قبل از پرولتاريا اين بورژوازی بود که طبقات و مبارزه آنها را در جامعه مشخص کرد ولی ما، هم، مبارزه طبقاتی را میپذيريم و هم، در اين مبارزه، هدفِ کسب قدرت برای پرولتاريا را تعقيب میکنيم و به عنوان مارکسيست به اين حقيقت آگاهيم که همه مبارزات بر بستر روابط توليدی، تکوين و تکامل میيابند، که در آخرين تحليل توسط سطح تکامل نيروهای مولده تعيين میشوند.
اگر رفيق وريا از انقلاب بورژوا- دمکراتيک در مرحله کنونی فقط اين هدف عاجزانه را تعقيب میکند که بيشترين دمکراتيسم در جامعه بوجود آيد تا مبارزه طبقاتی آزادانه صورت گيرد بايد همچنين تعيين کند که در اين جامعه مورد نظر او که تازه از اسارات امپرياليسم رسته است بالاخره چه کسی به بازسازی اقتصاد مشغول میشود؟ (ما کلمه ملّی را که رفيق کاظم (وريا) بطور سطحی و ابتدائی بلافاصله از آن فقط بورژوازی را میفهمد تکرار نمیکنيم).
او که میخواهد به «اصلاحات سياسی و اقتصادی» اکتفاء کند اين رفرميسم خود را بر کدام روابط توليدی میخواهد وارد نمايد؟ بر همان روابط توليدیايکه امپرياليسم به آن مسلط است؟ و آيا با «اصلاحات» میشود در جامعه ما آن دمکراسی ناب را که رفيق کاظم (وريا) میخواهد برقرار کرد؟
رفيق کاظم (وريا) با تکيه به يک قسمت از نوشته های ما، که حتی جرأت نکرده اصل آن را بياورد ـ و در حالی که خود اذعان میکند که بطور همه جانبه با نظرات ما بر خورد نکرده ـ بازسازی اقتصاد ملی را نزد ما و در سيستم فکری ما به معنی پروراندن بورژوازی و سرکوب پرولتاريا میفهمد. ولی خود صراحتاً میگويد که در روابط توليدی جديد چيزی جز پارهای از «اصلاحات سياسی و اقتصادی» نمیخواهد و چون کلمه ملّی را به کار نبرده، ظاهراً خودش را سوسياليست میفهمد.
ما میگوئيم با هيچگونه اصلاحاتی نمیتوان روابط توليدیِ سرمايه داریِ وابسته را دمکراتيک کرد، آنهم به صورتيکه «تکامل آزاد» وسيع و سريع مبارزه طبقاتی «حاصل شود». برای اين کار پرولتاريای در قدرت بايد اقتصاد ملی را بازسازی کند والّا اين کار به عهده بورژوازی میماند.
اساساً همين باز سازیِ اقتصاد ملی تحت نظارت پرولتارياست که گذار سريع و بلافاصله به سوسياليسم را تضمين میکند و در مقابلِ سلطه امپرياليستی، اقتصاد ملی بايد بازسازی شود و بر خلاف آنچه که رفيق کاظم (وريا) در خيال خود تصور کرده است در اين مورد در کشور ما دو شقّ وجود ندارد.
رفيق کاظم (وريا) میداند که چريکهای فدائی خلق معتقد نيستند که بورژوازی ملی ای وجود دارد که قادر است اين کار را انجام دهد. فقط يک شق است پرولتاريا و دهقانِ در قدرت بايد اين کار را انجام دهند و اگر اين کار صورت نگيرد جامعه ما در بند اسارتِ روابط توليدی امپرياليستی باقی خواهد ماند. انقلاب ما به هزار ويک دليل انقلاب بورژوا ـ دمکراتيک است و رفيق کاظم (وريا) از اين هزار ويک دليل فقط بطوری ناقص به يک پاره از يکی از اين دلائل پرداخته است و خوشحال است که بحث را آنقدر محدود کرده است که با همه کوته انديشی به آن مسلط شده.
وقتی ما ميگوئيم بايد اقتصاد ملی تحت نظارت پرولتاريا باز سازی شود تا زمينه گذار مسالمت آميز به سوسياليسم فراهم شود، ما بورژوا هستيم ولی خودش که فقط «اصلاحات سياسی و افتصادی» معينی را میخواهد تا در آن شرايطِ نامعلوم «مبارزه طبقاتی» با نتايجی نامعلوم «تکامل» يابد، روشنفکر پرولتارياست. نه! اين نشد طرح بحث.
به هر حال همانطور که گفتيم، با رفيق در اين مورد ما نمیتوانيم وارد مبارزه ايدئولوژيک شويم زيرا به نظر ما او برای حل يک مشکل تئوريک به ميدان مبارزه نيامده است ولی برای آنکه به همه اطمينان دهيم که آنچه رفيق کاظم (وريا) میخواهد و به ما نسبت میدهد، درست نيست. يک بار ديگر تأکيد میکنيم که ما معتقديم که «تعيين مرحله انقلاب علاوه بر امری اقتصادی امری سياسی است» و امر سياسی خود بخود امری است طبقاتی و به مبارزه طبقاتی و صف بندی نيروهای مختلف در مقابل يکديگر بستگی دارد ولی همه اينها مانع از آن نيست که ما فراموش کنيم که در زير همه اين سياستها و مبارزات طبقاتی، روابط توليدی و نيروهای مولده به عنوان نيروی محرّکه اين روابط قرار دارد. اگر هر جا ما از نيروهای مولّده حرف بزنيم يک نفر فوراً بپرد و بگويد: آی گفتی نيروهای مولّده؟! فراموش کردهای که لنين درباره هواداران نيروهای مولده چه گفته؟ و فوراً ما جا بزنيم و حرف خود را پس بگيريم و هر وقت صحبت از بازسازی اقتصاد ملّی کنيم يکی باز ما را بترساند که اقتصاد ملی همان اقتصاد بورژوائی است و باز ما حرفمان را پس بگيريم و از طرفهای بحثمان نخواهيم که حرفهايشان را روشن تر بگويند و معلوم کنند خودشان چه میخواهند، آنوقت ديگر ما مارکسيست نيستيم و اساساً در ميدان مبارزه ايدئولوژيک قرار نداريم.
رفيق کاظم (وريا) به ما تَشَر میزند، نه آنکه با ما مبارزه ايدئولوژيک میکند و ما هم تنها کاری که میتوانيم بکنيم اين است که از اين تشرها جا نخوريم و از او بخواهيم، اگر میخواهد مبارزه ايدئولوژيک کنی برو:
اوّلاً، نظرات ما را «بطور همه جانبه» مورد بررسی قرار بده ؛
ثانياً، نظرات رفيق مسعود را در اين زمينه توضيح بده ؛
ثالثاً، موضع خود را نسبت به نظرات رفيق مسعود، که به حق پايه و اساس تئوريک سازمان ماست، مشخص کند تا ما بدانيم اساساً طرف مبارزه ايدئولوژيک ما در صف هواداران مبارزه مسلحانه قرار دارد يا نه، چون خود رفيق کاظم (وريا) ميداند که اسلوب مبارزه ايدئولوژيک در درون صف هواداران تئوری مبارزه مسلحانه با اسلوب مبارزه ايدئولوژيکِ آنها با مخالفين اين تئوری متفاوت است. لذا رفيق کاظم (وريا) بايد معلوم کند که در کجا ايستاده است و از کدام سمت شليک میکند ؛
رابعاً، اختلاف نظرات ما را با نظرات رفيق مسعود نشان بدهد ؛
خامساً، به روشنی نظر خود را درباره مرحله انقلاب و برنامه حداقل و حداکثر پرولتاريا، و متحدين وی در اين مرحله و مرحله آينده، توضيح دهد.
و البته اين ديگر به خود او مربوط است، ولی ما توصيه میکنيم که کمتر سعی کند با استناد به نقل قولهائی از لنين، طرف خود را مرعوب نمايد. اين سلاح هم مانند «فلانی مسعود را ردّ کرده» ديگر کارآئی خود را از دست داده است.
چريکهای فدائی خلق ايران تيرماه