یک نکته در مورد «جامعه ما به کدام سو میرود؟» («پیکار» ۵۴)

نمایش متن در قالب PDF
نوشته‌ای کوتاه و منتشر نشده به تاریخ ۲۴ خرداد ۱۳۵۹ از بیژن هیرمن‌پور در نقد یکی از مقالات مندرج در شماره ۵۴ «پیکار» نشریه سازمان پیکار در راه آزادی طبقه کارگر بتاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۳۵۹ است.
این نوشته‌ بخشی از نوشته‌های بیژن هیرمن‌پور برای جریان «چریکهای فدایی خلق ایران»، جریانی که به آن تعلق داشت، میباشد.

ظاهراً سازمان «پیکار» هم با همان مشکل آقای بازرگان روبرو شده است و باران میخواسته است و سیل آمده است و صریحاً میگوید: «ما خواهان مبارزه طبقاتی و اوجگیری آن هستیم، لیکن خواهان جنگ داخلی و برادرکشی نیستیم.» و خود بنحو دردناکی می‌افزاید: «اما تمایل و اراده ما در تغییر جهت مسیری که جامعه بر پایه یک سلسله عوامل و علل عینی و ذهنی می‌پیماید، نمیتواند تأثیر تعیین‌کننده‌ای داشته باشد.» (ص ۱۲ پیکار ۵۴)

سازمان پیکار یا نمی‌فهمد و یا «خواهان» فهم آن نیست که همین جنگ داخلی، خود یعنی «اوج‌گیری» مبارزه طبقاتی و کسی که این دومی را بخواهد اولی را هم خواسته است و فقط باید پیکاری بود که دومی را خواست و اولی را نخواست. سازمان پیکار در این مقاله چنین جلوه میدهد که گویا این جنگ داخلی در مرحله اول «برادر‌کشی» است و در مراحل بعدی به یک «مبارزه طبقاتی» تمام عیار تبدیل میشود. این سازمان نمی‌فهمد که جنگ داخلی در تمام مراحل خود به آن معنایی که این سازمان از «برادر‌کشی» دارد بصورت «برادر‌کشی» باقی میماند. هرگز آنروز مسعودی فرا نمیرسد که در یک سنگر زحمتکشان و در سنگر دیگر مستقیماً دشمنان آنها بسوی یکدیگر تیراندازی کنند. هرگز چنین نیست و چنین هم نبوده است. طبقات حاکم و استثمارگر همواره در جنگ بر‌علیه زحمتکشان از عده‌ای از خود این زحمتکشان استفاده کرده‌اند و آنها را در مقابل یکدیگر قرار داده‌اند و خود بندرت در سنگر مقدم جبهه دیده شده‌اند و اینها همواره میکوشند در جنگ خود بر‌علیه زحمتکشان عده ای از آنها را با هر فریبی شده و بهر وسیله در مقابل دیگران قرار دهند: استفاده از سلطه احساسات قومی، ملی و مذهبی، تطمیع و تهدید و غیره، همه در دورانهای مختلف بدرجات مختلف مورد استفاده استثمارگران در بسیج بخشی از زحمتکشان علیه بخش دیگر بکار رفته است. هم امروز هم اگر سازمان پیکار می‌بیند که طبقه حاکمه به چنین کاری مشغول است باید بداند که هیچ چیز خارق‌العاده‌ای در آن نیست و این «دقیقاً مبارزه طبقاتی» است که دارد صورت میگیرد. در همین جنگ ویتنام در اواخر کار که طرح ویتنامی کردن جنگ مطرح شد بیش از پانصد‌هزار ویتنامی در ارتش سایگون حضور داشتند. آیا اینها همه‌ سرمایه‌داران و مزدوران امپریالیسم بودند؟ خیر! بدون شک اکثریت قاطع آنان از زحمتکشان ویتنام بودند و به این عبارت، جنگ ویتنام تا روز آخر جنگ «برادر‌کشی» باقی ماند. آیا دولت سایگون نیز از همه وسائل تبلیغاتی و از همه احساسات قومی و ملی و نژادی و مذهبی برای بسیج بخشی از مردم بر‌علیه جبهه آزادیبخش استفاده نمیکرد و بهرحال در جنگ عده‌ای از زحمتکشان را در صف خود نداشت؟

پس سازمان پیکار چرا باز به روش مرسوم خود مفاهیم را آشفته میکند؟ چرا این سازمان همواره در برخورد با هر پدیده‌ای یک نظری من‌در‌آوردی ابراز میکند. آنرا بین دیگران تبلیغ مینماید و وقتیکه این نظر بی‌حیثیت شد خود را رندانه از آن کنار میکشد؟ ما رفتار این سازمان را در انتقاد از «مشی چریکی» و تحلیل دولت بعنوان شرکت خرده‌بورژوازی و بورژوازی لیبرال دیده‌ایم و دیدیم که وقتی سایر اپورتونیستها همین حرفها را تکرار کردند و رسوا شدند سازمان پیکار با ترتیب یک مراسم عروسی در تیرماه برای خرده‌بورژوازی و بورژوازی کمپرادور خود را ظاهراً از دست این تحلیل و عواقب خنده بارش نجات داد و هنگامیکه سایر اپورتونیستها پرچم مبارزه با «مشی چریکی» را برافراشتند سازمان پیکار را دیده‌ایم که همه را به تسلیم دعوت میکند و خود ناگهان با پرچم مبارزه در صحنه ظاهر میشود و وقتی پای مبارزه جدی پیش میآید آهسته آهسته بیرق خود را تا میکند. و این تحلیل از جنگ داخلی از روش او جدا نیست و تفاوت کیفی با برخورد با اشغال سفارت ندارد و لازم است که در ذهن خواننده پیکار تصوری از یک جنگ داخلی پیدا شود که بیشتر «برادر‌کشی» است تا «مبارزه طبقاتی». بعداً از این تصور استفاده‌های لازم خواهد شد. سازمان پیکار همیشه قبل از ورود به یک صحنه راههای گریز از آنرا بررسی میکند.